اس ام اس و جملات عاشقانه(سری39)
به آدماي توي فيلما که...
آخرش خوشبخت مي شن حسوديم مي شه...
خدايـــا...
نمي خواي يه ذره بزني بره جلو..؟
اگـــه ميخـــواي يکيــو از دســـت بـــدي
فقـــط کـــافيــــه دوستـــش داشتــــه بـــاشــــي
همـــين کــــافــيــــه ...
آدمهاي کنارم مثل جمعه ميمانند ...
معلوم نميکند...
"فــــــرد" هستند يا " زوج " ...
پر از ابهامند .....
يعني ميشود روزي برسد.....
که بيايي.....
مرا در آغوش بگيري....
بخواهم گله کنم....
بگويي هيس.....
بگويي همه کابوس ها تموم شد.....
ميخواهم امشب تا صبح ديووانه ات کنم
شــانــه ات کــــو؟
دنــيـايــم بــاز بـهـم ريــخـتـه....
خواب آلود ..
لوس ..
بي خيال ..
بي قرار..شاد ..
هرچه ميخواهي باش .فقط در آغـــــــــــــــــــوشم
باش
ولي دلبرانه ...ولي عاشقانه
از هــم مي چـرخـَنــد ..
لحـظــه هــاي لـوكس ِ مـَن بـر مـَـدار
خـوشبـَخـتـي .
مـن عاشق هَوس هاي عاشقانـه اَم...
مَـن عاشق گـُناه دوست داشتـنَم
دَستهايَت را بـه مـن بده
بـه جَهنَم كـه مَرا بـه جَهنَم مـــي بَرند بـه
خاطر عِشقبازي با خيالِ تو
تو خودِ "بـهشتــي "
بـه مَـن حَق بده
کـه ميل بـه خوردَن نـَداشتــه باشَم
اين بـُغض ها کـه
تو بـه خوردِ مَـن مـي دَهـي
سير سيرَم مـي کـُنَد!
مُهم نيست دوستم داري يا نَـه ...!
مُهم ايـن استـــ کِـه؛
مـَـن هَــستـــَم ؛
عـِشق هـَست
وَ هَواي اِحساسَــم
هَنــوز آبي ست . . .!
پَرگار هاي خوبــي شُديم
خوب هَمديگَر را دور مــي زَنيم !
قول داده اَم...
گاهـــي
هَر اَز گاهـــي
فانـــوس يادَت را
ميان ايـن کوچه ها بـي چراغ و بـي چلچلـه، روشَـن
کنَم
خيالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر اين شَبهاي بـي خواب و بـي خاطـــِره
ميان اين کوچـه هاي تاريک پَرسـه ميزَنـَم
اَما بـه هيچ سِتارهي ديگـَري سَلام نَخواهــَـم
کَرد...
خيالَت راحَت !
برگــرد عشق قديمي و ديرين من؛
برگرد و بگو دوستـت دارم
تا با پشــــت دست چنان بــــر دهانت بکوبم
تا آرزوي داشتن يـک دندان را به گــــــــــور
بـبـــري
چه برسد به من و يک عشق حقيقي !!
آنقدر مرا از رفتنت نترسان ....
قرار نيست هميشه بمانيم !
روزي همه رفتني اند ....
ماندن به پاي کسي معرفت ميخواد نه بهانه ... !!
سرنوشت من بي تو
جمله بي فاعلي ست
که فعلش تعطيل استــــــــــــــــ . . . !
چـتـرتــــ را بگــــير . . .
چشــــــــــم هاي من . . .
بزرگ شده ي بارانند . .
يک نفر ،
هميشه يک نفر نيست ؛
يک نفر گاهي همه است ...
شايد حالا بتواني بفهمي
وقتي غروب يک روز تعطيل
دلم براي تو تنگ مي شود
چه دلتنگي عظيمي را
به دوش ميکشم ...!!!
قهوه يا کاکائو ؟
فرقي نمي کند !
تو کافئين خالصي ...
حتي خيالت ،
خواب را از سرم مي پراند !!!
نذر کرده ام
صد دور تسبيح
اهدنا صراط المستقيم بخوانم ؛
شايد
مرا که ميبيني ،
ديگر مسيرت را کج نکني !!!
چــه زيبــاست وقتـي ميفهمـي
کسـي زيــر ايـن گنبد کبــود
انتظــارت را ميـکشد ؛
چــه شيــرين است
طعــم چنـد کلمــه کــه ميگــويد :
کجــايــي ...؟
لعنت به تُـو که جنس ات خــــــراب است...
چرکيـن تر مي شود ...
هر بار صابون ات به دلم مي خورد..
يكي بـــود ، يكي . .
مـــن ميروم قصّـــه بايد آغــــاز شود . . . !
دهانم پر از حرف است
اما . . .
با دهان پر که نمي شود حرف زد . . .
دوست مي دارمـش ... امـّـا ...
مي تـرسم بـگويــم و بگـويـد : " مرسـي !! "
يــا بگويـد بـه اين دلـيـل و آن دلـيـل دوسـتـم
نـدارد ...
يــا چـه مي دانـم ...
مثـل خيـليـهـا بگـويـد ليـاقـتـم بـيـشـتـر از اين
حرفـهاسـت ...
مي تـرسـم از اينــکـه
هـرچـيـزي بـگويـد جُـز :
" مــَــن هـم دوسـتت دارم ... "
...
این شعر هم تقدیم به همه دوستان عزیز:
رفتي با اوني که واسه داشتنِت
سختي نديد
کي مثل من روي دوشِش غُصه ي تورو کشيد
از تهِ دلم ميگم بي معرفت خيلي بَدي
حرفايي که آرزوم بود بِشنوم به اون زدي
حالا من موندم چه جوري از خِجالتت دَرآم
خنده اي که واسه اون کردي تو کي کردي برام
واسه من فرصت نداشتي چرا دائم پيششي
چرا پس دستاتو از دستاي اون نميکشي
چرا پس اونو يه لحظه از خاطرت نميبري
اين حَسودي نيست به قرآن
خيلي از اون سرتري
. . . يعني يادشه اون روزا
يا بيا به عشق اون روزا بازم بِمون پيشم
يا بزار اونم بره من دارم عُقدِه اي ميشم
انقدَر سَرِت به زير بود واسم دست تِکون ندادي
انقدر بزرگي کردي که ديدم واسم زيادي
قايق قديمي بودم دِلتو دادي به کشتي
از کنار قايق من با گُذشت بودي گذشتي
انقدر حرفامو خوردم دلم از دستت پُره
ميرمو عاشق ميشم شايد بهت بربخوره
بي تو اين دل چقدر غَريبه
هنوزم تنهاترينه
آره تو راست ميگي قِسمت همين بود
قسمت من از اَولم رَنگِ چشمايِ تو بود
اُنقدر حرفامو خوردم دلم از دستت پُره
ميرمو عاشق ميشم شايد بهت بربخوره
آغاز کلام به نام او .