اس ام اس و جملات عاشقانه(سری46)


خـــدايــا ... ! 
وقـت داشـتي تقـديـر مـا رو درسـت کـن
.. !!! 
قسـمت آسفـالتـش درسـت افتـاده رو دهـن مــا
...



اهـل پـنـهـان کـاري نـيـسـتـــم
..!
اعـتـراف مـي کـنـــم
: ..
زمــــانـــي دل يـکـي را ســوزانــده ام
!!
حــالا
..
يـــکـــــي
..
يـــــکــــــي
..
يـــــــــکــــــي
..
دلـــم را مــي ســوزانـنـد
!!



گـوش کـن درد و دل آدم هــارو ، امــا با هــر کـس دردو دل نکـن،
گـاهـي آدم هـا درکِـشو ندارند و اين به ضـررِ خـودتـه
!!!!



مـي خـ‌وام
عـاشـق بـِـشم
!
بعـ‌د بـا اون قــ‌دَم بـ‌زنـم
لـحـ‌ظـه هــام و بـاهــاش بـ‌ســـازم
بـهـش بـگـم دوسـ‌تـــ دارم و وقـ‌تـي مـُطمـ‌ئن شـُد
مـُ‌نتـظـِ‌ر بــاشـم تنـهـــام بـ‌زار و بـگه : مـا از اول مـال هم نـ‌بـ‌وديم
!
و مـن دوبــاره مثـ‌ل هـ‌مـيـ‌شـه گـ‌وشـه‌ي اُتـاق بـ‌شينم و آهـ‌نگ غـمگـين گـ‌وش بـ‌دم
فقـط فرقـش بـا قبلا ايـن کـه قبلا فـارغ بـ‌ودَم الان عــاشـقـم
!



آرزوي خيلــــــــي ها بودم ! اما
اسير قدرنشناسي يک نفر شدم
... !!!



گـــريه نميکنم ، نه ايــــنکه سنگم ؛
گـــريه غــرورمـو بــــهــم مـيـزنـه
مـــرد براي هضم دلـــتـنـگيـاش
گـــريه نمـيکنه ، قــــدم مـيـزنه
...


كــــفش هاى آخرين ديــدارمان را برق مي اندازم
امــــــا
.....
چـــقدر براى پاهـــايم كـوچكند
...



دُچــار يعـــنــي عــاشق
وَ
...
بيچــاره مــاهي کــه دُچــارِ آب شـــده اسـت



مي گــــم : خداحــافظ
كه تُــو،
چشم تـَــر كـني كه بـگــي: كـجـا؟
مَگـه دَست خُودتـه اين اومَــدنو رَفتـَــنا ؟
بعدش سفت بغلم كُـني بـگــــي
:
كه هيچ رفتَــني تـُـو کار نيست اينـو توو مُخت فرو کُـن
!
هَميـن جـا ، بـه دلت اشاره کُني ، جاتـه تا هَميشـه
!
آخــــر سَرش هم مُحکـم بگي: شـير فـَهم شــد؟
كه مَــن ، دل ضَعفـه بگيرم از اين همـه عاشقانـه هاي مَردونـه و مُحـكَمت
..!



شايــد تـــــــــو
هياهـوي قلبـم بـاشـي
!
شنيـده نمـي شوي
امـا مـــــن، تـو را نـفس مـي کشم



معـشـوقه اي پيــدا كـــرده ام
به نـــام
.....
روزگـــــار
...........
ايــن روزهـا مرا درآغـوش خـويـش
سـخـت به بـازي گـرفتـه استــــ



بعـــضـي ها تــوي زنــدگي تو راه مي يـــــابند
امــــا هــــيــــچ گــاه تو را نمي فــهمــند
مــــثــــل شمع کوچکي که راهــــت را کــــمــي روشن کرده است
ولـــي دســـتـــت را ســـوزانـــــده اســـــــت
.



نمـــي دانـم چــــرا ؟
!
ايـن روزهــــا در جـــواب هـــركــــه از حـــالم
مـــي پرســــد تـــا مــــي گويــــم ... " خوبــــــــم
"
چشمـــــانم خيس مــــي شـــــود
... !



مـن هسـتم تـو كـجايي
تـو هسـتي مـن كـجايم
چـرا وقتـمان را درگـير هـم نـمي كنـيم
چـرا نـگـاهـمان دزدكيـست
.....



مـــراقــب حــرفـهــايتـان بـــاشـيـد
وقـتـــي زده شــدنــد
فـــقـط قــابـــل بــخـشــش هـستــــنــد نـــــه
فـــرامــوش شـــدن
...



نه يک پاکـت
يک عـمر هم که ســـيگار بکشم فايده ندارد
!
تا خودم نسـوزم
دلم آرام نـمي شود



شـايد ديـگر از مُـــد افتـاده باشـد
شـايـد ديـگر اندازه ام نبـاشد
اما همـچنان عــطــر خـاطره ميـدهد
پيـراهـني كه تـو روي شـانـه هـايش اشـك ريخـته اي



تـويي که ميـگي ديـگه نمي تونم مثـل تــو پيـدا کنم
!! 
واقـعا فکر ميکـني بعـد از تـو دنبـال يکـي مثل تـــو مـي گــــردم؟
!



هَـميـــشه بـايد کســـي باشد
تا بُغــض‌هايت را قـبل از لرزيدن چــانه ات بفهمد
.....
آهاي فلانـــــــي
...
بــفــهــم
!!!



تـــــوي نانـوايي هم
...
صف " يــــک دانه اي " ها جـــــــداست
..
از جــذام هم بــدتــر است
...
تنهــــــــــــايي
...



هواشنـاسي هـم گيـج شده
از بـس با هر شرايطـي دلم هوايـت را مـي کند
هـواي بوســيدنت ... هـواي آغـوشـت
... 
هـواي خنـده هايــت
... 
هــواي دَرد دارد
!



لااقـل
رد که مي شـوي
بي هـوا بگو : دوسـتت داشتم
!! 
و تا برگشـتم
 
لا به لاي ِ جمـعيّت
 
گُــــم شـده باش
!!!



بــراي ِعوض کـردن ِ دنـيـا ،
نـيازي به خوانــدن ِ روزنـامـه هاي ِ سيـاسـي نيسـت
!
نيـازي به تغـيير ِ كابيـنه و ريـيس ِ جمـهور و هـيات ِ دولـت نيسـت
!
و نيـازي به تجـمّعات ِ بيـش از دو نـفر نيسـت
!
گاهـي ،
تنـــها دو نــــفر مـي تــوانـــند ،
تمـــــام ِ دنــــــيـا را
 
پشت ِ ميز ِ كافه اي
مثـل ِ يك حبّـه قــند
در فـنــجــاني چـــاي ، به هـــم بـــزنــند
!!!



کاش دنيـا چـند ثانـيه خـفه ميـشد
,
تـا مـن با خـودم گپـي بـزنم
...!!!



به خـيالت نميـفهمـم
يواشـکي مـرا در خاطـرت مـرور ميکـني ؟
!
کـاش تــو مغـرور نبــودي
!
کـــــــــــاش
...!!!



بــه سلـامتــي اونــي کــه حتّــي بــه يــاد مــا نيــست
 
ولــي يـــادش داره مــــا رو داغــــون مــي کنــــه
...!!



نه عزيـــــزم
!
قرار نيست اتفاق خاصي بيافتد
...
فقط من و تـــــو
از اين به بعد همديگر را
شــــما
صدا خــــواهيم کرد
... !



خــــوشبخـــت تـــــرين آدم هــــا ؛
اونــــايـــي هستــــن کــــه ايـــن جمـــله رو ميشنـــوند
:
"عيــــــب نــــداره،
با هـــــم درستـــــش ميکنيــــم
" ... !!!



عاشـق هايـت را مثـل
کـانـال تـلويـزيون عـوض مي کـني
و با افـتخار مي گـويي ،
که عـشـق بـرايت اين چنـين است
!
و مـن مي خـندم
...
به برنـامه هايـي که هيـچکـدام ،
ارزش ديـدن نـدارند
!

ماه عزا

دوباره شب شد و سر درد دارد

بمیرم باز مادر درد دارد 

پس از فصل پر از غم یک سخن گفت:

عزیزم زخم بستر درد دارد 

نباید دست زد بر عضوهایش

که آیه آیه کوثر درد دارد 

شبی آهی کشید و زیر لب گفت:

خدایا مرگ کمتر درد دارد 

من از گودی چشمانش گرفتم

که زخم دیده ی تر درد دارد

حسن تب دارد و در خواب گوید:

نزن سیلی ستمگر درد دارد 

پریشان باش ای گیسو چو بختم

که دیگر دست مادر درد دارد 



شعر


اي جماعت، چطوره حالاتتون؟
قربون اون فهم و کمالاتتون !

گردنتون پيش کسي خم نشه
از سَر بنده سايه تون کم نشه

راز و نياز و بندگي تون، دُرست
حساب کتاب زندگي تون، درست

بنده مي شم غلام دربست تون
پيش کسي دراز نشه دست تون

از لبتون خنده فراري نشه
خدا نکرده، اشکي جاري نشه

باز، يه هوا دلم گرفته امروز
جون شما، دلم گرفته امروز

راست و حسيني ش، نمي دونم چرا
بيني و بيني اش، نمي دونم چرا

خلافامون، از سر اختلاف نيست
خلاف، خلافه، توش خطا خلاف نيست

فرقي نداره ديگه شهر و روستا
حال نمي دن مثل قديما، دوستا

شاپرک ها، به نيش مجهز شدن
غريب گزا هم آشنا گز شدن

« رپ »تنگ غروب که شهر، پر شد از
ما مونديم و يه کوچه علي چپ

خورشيده مي نشست که ما پا شديم
رفتيم و گم شديم و پيدا شديم

رفتيم و چرخي دور ميدون زديم
ماه که در اومد، به بيابون زديم

آخ که بيابون چه شبايي داره
شب تو بيابون چه صفايي داره

شب تو بيابون خدا بساط کن
اون جا بشين با خودت اختلاط کن

دل که نلرزه، جز يه مشت گِل نيست
دلي که توش غصه نباشه، دل نيست

اين در و اون در زَدَناش، قشنگه
به سيم آخر زدناش، قشنگه

دلم گرفته بود و خيلي غصه داشتم
منم براش سنگ تموم گذاشتم

نصفه شبي، به يه کوه تکيه کردم
نشستم و تا صبح، گريه کردم

سِجل و مدرک نمي خواد که گريه
دستک و دنبک نمي خواد که گريه

ساعت الان حدود چهار و نيمه
غصه نخور داداش، خدا کريمه

شعرم اگه سُست و شکسته بسته است
سرزنشم نکن، دلم شکسته است... 

اس ام اس و جملات عاشقانه(سری45)


خـــــــــــدا ...
اينقدر تو خودم ريختم ،
که از سرمم گـذشــت
...
دارم غـــــــرق ميشم
...
دسـتت کــــــجاست
!!!



چـقـدر بـالايـي
چـقـدر پـايينـَم
نــميــرســد دسـتـم بـه دستــهـايــت
...
مخاطبِ خــاص دارد : خــُدا



خـــوبـــم
مثــل پــدربـــزرگ
کــه خـــوب بـــود
و
مـُــــرد
!!



بعضي دکمه هاي کيبورد شل شده اند ! بس که استفاده شده اند
. 
دکمه هاي : ک ا ش ب و د ي



تــــو خاص نبودي گلم
 
احساس من يه تــــو
 
خاص بود



بعضي مواقع
دنبال يک کليد
"Shift" ميگردم
براي ديدن اون روي آدمــــهــــا
!.



داغـــوني اَم از آنجـــا شــــروع شُـــــد
کــــه فَهميـــــدَم
. . .
از ميـــان ايـــــن همــــه "بـــود
"
مَــن در آرزوي يکــــي اَم کـــه " نَبــــود
"



تـمـام قلـّه هـاي تـنـم را هـم کـه فـتـح کـنـي
 
ايـن سـرزمـين هـمـچـنـان مـبـهـم مـي مـانـد
 
و هـنـوز
 
دارَد
 
حـرف هـايـي بـراي گـفـتـن
 
فـقـط حـواسـت را جـمـع کـن
 
دخترك ،
 
شـهـوت مـمـنـوع
. .



دلم ميخواست يکي رو داشتم بعضي وقتا که مردم خستم ميکنن ميومد
 
کنارمو دستاشو مي گذاشت دوطرف صورتم زل ميزد تو چشام
 
ميگفت ؛ بيبين ..تو من و داري
.....



وقتي زني ديوانه وار باتو بحث ميکنه خوشحال باش
...!!
چون سکوت زن, نشانه پايان توست
...!!



ميدانم ؛
 
ديگر براي من نيستي
! 
اما
.... 
دلي که تنگ باشد اين حرفها را نميفهمد



دوست داشتن خوبان هميشه گفتني نيست

گاه سکوت است و گاه نگاه و گاه يک پيام




مــــا قشنگـــ ترين ضميـــر ميشـــد :اگـر ميمانـــدي
. . .



دکتر راست مي گفت ؛
که "روي" ، براي ِ سلامتي ِ مو مفيد است
..
از من که روي برگرداند ،
موهايم ، همه سفيد شدند
!!!



مــي خـواهـم داستـانـي از علاقــه ام بـه تــو را بنـويسـم
 
يـکي بـــود ، يـکي
... 
بـي خيال
........!! 
خــلاصـه اش ميشود اينــکـه
: 
دوستـت دارم ، لعـنتـي
. . . !



دندانپزشک آخرين دندان گرگ را کشيد
!
نگاهي به صورت گرگ انداخت و پوزخندي زد
گرگ زير لب گفت:بخند
.......
اينست عاقبت گرگي که عاشق گوسفندي شده باشد
!



پاهايـم را کــه در آب ميزنـم ، ماهــي ها جمـــع ميشـــوند ،
شــــايد اينهــــا هــم فهميــده اند کــه يک عمــره طعمـه ي
 
روزگــار بــوده ام
!



عاشقت مي شوم
دقيقه اي
 
86 بار !!!!!!



چه قدر تلخ شده اي
... 
آنقدر که حتي وقتي صدايت را مي شنوم احساس مي کنم
... 
ديگر دلم برايت نمي لرزد
...



نيت ميکنم و صدايت ميکنم
 
با جواب تو فال ميگيرم
 
اگر گفتي "بله " روز خوبي خواهم داشت
 
اگر گفتي "جانم " تمام خوبيها را
 
براي تو ميسازم



تنــها يک عاشــق ميفهمـد
 
تفـــاوت ميــانِ
 
آغــوش نـرم و آغــوش اَمــن را
..



هزار بار گفته ام
 
اگر قدرتش را نداري مرد باشي‌
 
دورِ سه چيز را خط بکش
 
زن
 
عشق
 
مستي



خيلي ها مترسک رو دوست ندارن
چون
پرنده ها رو ميترسونه
.
اما
من دوستش دارم
چون
تنهايي رو درک ميکنه
..



چه معني داره تو اين دنيا کسي با کسي قهر باشه
!
چه معني داره تو اين دنيا کسي تنها باشه
!
چه معني داره تو اين دنيا آدم ها يک روز بيان و يک روز برن
!
چه معني داره تو اين دنيا دل بعضي ها اينقدر تنگ باشه
!
اصلا چه معني داره تو اين دنيا دل بعضي ها از سنگ باشه
!



دوسـت دارم اين رو نوک پنجـه بلند شدن ها رو و بوسـيدن لب هاي تـــو را
 
همان لحظه هايي که تو يک عالمه مـَـرد مي شي و مـن يک عالمه زن
!!



لحظه ي قشنگيه وقتي صبح با نوازشِ دست هاي کسي از خواب بيدار مي شي
 
که ديشب هزار بار بهش گفتي : دوست دارم
ولي اون تا خود صبح کنارت بيدار بوده و تو رو نوازش مي کرده
... !



به سلامتي اونايي که هزارتا خاطرخواه دارن ولي دلشون اسير يه بي معرفته
!



مثـل ِ اين صدا خفـــه کن ها ميمونه
که ميـذارن سر هفت تيـــــــــر
!
خيانت رو ميگم
...
بي صــــدا مي کشتت
..



گاهي عکسي را مي سوزانيم
گاهي عکسي ما را مي سوزاند
گاهي با ديدن يک عکس ساعت ها گريه مي کنيم
گاهي سالها با يک عکس زندگي مي کنيم
..!



گــريان شده دلـــــم
…. 
همچـــون دختـــرکـــي لجبـاز
 
پا به زمين مي کـــوبد
 
تـــو را ميـــخواهد
. فقط “ تـــــــــو ” را



زنـــــها مثل ســـکوت هستند... با کوچکترين حـــــرفي ميشکنند
...! 
مًــــردها مثل « باران بهاري » هستند
. 
هيچوقت نميدانيد کي مي آيند ، چقدر ادامه دارد و کي قطع ميشود
...!



گفتند حکم؟
 
ورق دست گرفتيم و خنديديم
 
قرار شد حکم دل باشد...تمام سر ها دست تو بود
 
روزگار دست از ما گرفت...دو به دو، دل داديم
 
زندگي آس ِ مان را بريد
 
دو به تک باختيم
 
بازي روبروي چشم هاي تو عاقبت ندارد
.....!



1 ...2 ... 3... 
آمـاده ايـــد!؟
 
چيک
..... 
لاي عکسها دنبال عکسمان ميگردم
.. 
همان ديگر .. همان که .. يادت نيست؟
! 
مگر ميشود؟
! 
فراموش کرده اي؟
! 
اينجاست .. پس تو کجايي؟؟
!! 
نيستي چرا؟
! 
عکسمان که دونفري بود
! 
ميبيني گلم .. عکاس از منو تــو فاصله را بهتر ميفهمد
.!



تکثير شده ام در اين شهر؟؟
ياقلب توست که مدام شعبه هاي جديد افتتاح ميکنند؟
اين روزها
...
جمعيتي مخاطب حرفهاي عاشقانه ات شده اند
..!!!



چي بگم ؟؟؟؟؟
.... .... .... ....
.... .... .... .... ....
.... .... .... .... .... ....
کي به غير از تو مي دونه اين نقطه ها چقدر حرف تووشونه
. . . که واسه 

اس ام اس و جملات عاشقانه(سری44)

كــاشـكي امــسال 

" تــــــو "

را به من عيــــــــــــدي ميدادند !!!

 

 

 

 

آمــدنم با خدا بود وعده بهار را داد

نــميخواستم

نــفهميدم

فــقط آمــدم !

رفــتنم اما با توست !

تــو بماني مي مــانم

حــتا اگر همه ي دنيا ســوزِ سردِ زمستان باشد و

از بــهار بي خبــــــــر . . .

 

 

 

 

هــمانند کــودکي هــق هــق مــيکنم

 که مــادر او را تــهديدکــرده اگــر بار ديــگر اشــک بــريزد

 او را مــيکشد...

 

 

 

 

مــانند هــيزم هاي مــصنوعي شــومينه

مي ســوزم و پــايان نــدارم

درد يــعني اين...!!!!

 

 

 

 

خــنجر از پشــت مــيزنــند عــجب دوســتان خــجالتي دارم من....!

 

 

 

 

آنــقدر دســتان غريبه ها را گرفتي،

دست روي دست گــذاشتي که...ازدست رفــتم!!!

 

 

 

 

بــلاتکليفم...

مــثل کتاب فــراموش شده اي

که روي نــيمکت يک پارک سوت و کور ،

بــاد ديــوانه ،

نــخوانده ورقــش مــيزند...

هر ورقــش ،

بــيت بــيت غــزلش ، قــصه ء من ....

 

 

 

 

بــراي هرکه ســنگ تمام گــذاشتم...

با هــمان سنــگ سنگــسارم کرد!!!

 

 

 

 

گــور پدر هــمه ي فال هاي قهوه

" من تــو را دوســت دارم .."

بعد از اين فقط چاي مي خورم......!!!!

 

 

 

 

هرچقـدر ميخــواي بـــُــــر بزن...

من هــميشه آس مي مونم ....!

 

 

 

 

گــاهي وقــتا اونــقد خــسته مــيشي که حــوصله توضيح دادنم نداري....

ميذاري هر جور دوس دارن برداشــت کنن... 

کلا ديگه مهم نيــس برات...

 

 

 

 

پــس از مرگم ، مرا در گــورستان سگ ها دفــن كنــيين.....

ميــخواهم حــداقل، آنجا مــيان بــاوفايان دنــيا باشم......

 

 

 

 

احـترام گـذاشتن به بعضيـا

مثه تکـون دادن پارچـه ي قــرمــز جلوي گــاوه

 

 

 

 

قــاصدک هــم به مــا رسيــد ، خــبرش يــادش رفــت ....

 

ســــال مــار بــر کســي که نــيشم زد مــــــبارک بــاد..!!!

اس ام اس و جملات عاشقانه(سری43)


خدایــــا

ميشه اون لحظه ي آخر که واسه همه هست (مرگ)
واسه ما پارتي بازي کني !!!!!!!!!!!

 

خـــدا حالا که فقط منمو تو و سمفوني باران ، چرا صـــدايـــم نمي زني؟
به پاکي باران که شکـــي نيست؛
 
نکند خودم نا محـــرمم...؟

 

عاشق هم شدي
مثل زليخـــا سمج باش
آنقدر رسوا بازي دربياور
تا خدا خودش پا درمياني کند...!!!

 

آي سـهراب
کجـايي که ببيني
عشق، ديگـر صداي فاصـله ها نيستــــ
صدايِ فنــرِ تخت است

 

وقتي که اَعصابِت خورده
ولي عشقت مياد دستِت رو آروم مي گيره و فِشارش ميــده
و تو اينقَدر آروم مي شي
که اگه صد سال بقيه مي نِشستنَد
وَ باهاتــ حَرف مي زدن آرامِش نمي گرفتي

 

من غــرورم را به راحتـــي به دست نيـــاوردم
کـه هر وقت دلـت خواست خـــردش کني
غــــرور من اگر بشکـنــــد
با تـکــه هــايـش
شاهــــرگ زنــدگــي تــو را نيز خواهـــد زد

 

بعَـــضيا تو زندگيه آدم
نقش هَله هولَ رو بازي ميکنن
ظاهِرشون قشنگـهُ بامَزن
ولي جلـوي رُشدمونُ ميگيرَن . . . !

 

يه رابطه از اونجايي خراب ميشه که...
تو ناراحتش کني و ....
يکي ديگه آرومش...

 

گوشه ي راستم بنويس 
"زنده"
 
پخش مستقيم
 
از کجايش مهم نيست ،
 
بنويس زنده است
 
هر چند دلش گرفته باشـــد!!

 

بزرگترين خطايت اين بود
که ...
فکر مي کردي
من
براي هميشه
صبــــورم ...

 

براي دل من
هميشه تــــو خواهــي ماند...
حتي اگر ..............
مخاطب تمام اين نوشته هايم او شونــــد.

 


ميان اين همه
نوشته هاي مجازي
دلم براي
طعم يک سطر
دست خط واقعي
تنگ شده ست!!!

 

بيـــــزارم از افرادي که
صداي عــــرعــــرِ خود را نمي شنوند؛
درحاليکه گوش هاي تو را دراز مي بينند ...!

 

شايد
سرنوشت ما
خوابيدن کنار واژه‌هايي‌ست
که دوستشان نداريم!!!

 

خيلي سخته که عشقت رو با کــَس ديگه اي ببيني......
بعد بهش اس ام اس بدي کجايي...؟!!
بـگــه تـــو قـلبـتـــم . . . !

 

از اين به بعد هر کي بهت گفت دوست دارم
برو بغلش کن.....
تو چشماش نگاه کن.....
آروم سرتو بذار رو شونه ش....
و يواش در گوشش بگو: خب بسه ديگه خيلي خنديديم

 

يه آدمايي هستن نه ميشه درکشون کرد نه ميشه ردشون کرد همينطوري تو زندگيتن.... 
زل ميزنن به آرامشت!!

 

نـمـک بــر زَخمـم نَپـاش
يادَت باشَـــــــــد
اين نَـمـک هــارا از سـَــرِ سُــفره ي دِلِ مَـــن بَـــرداشتي.

 

گفتم چَشم
و هر چه بلاي ِ نبودن بود
به چشمانم كشيدم
مي دانم
آنقدر ، كه نگران ِ سپردنم به باد بودي
يادت رفت ، بگويي بي بلا ....

 

وقتي تو نيستي ،
نِگاهم حوصلـه نميـکند
پايَش را از چشمَم بيرون بُگذارد. . . !
 
زودتر برگــرد

 

گفتند که بي ريا بايد زيست!
آيينه شدم،
باز
شکستند مرا...

 

حالا که فرقي نمي کند کنارت ايستاده باشم يا نه!؟ 
بگذار همه چيز را از وسط قيچي کنم
 
تا تو...
 
در نيمي باشي
 
و من ...
 
در نيمي ديگر
 
راستي ...
 
با دستي که روي شانه ات جا گذاشته ام چه مي کني؟!...

 

تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هايـم را
بـه زحمـت کـنـار هـم مـي چـيـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـي نـقـص

و تــو
بـا يـک اشـاره
هـمـه چـيـز را
در هـم مي ريــزي

 


از همان ابتدا دروغ گفتند!
مگر نگفتند كه مــن و تــو ، مــا مي شويم؟!
پس چرا حالا مــن اين قدر تنهاست!
از كي تــو اينقدر سنگ دل شد؟!...
اصلا اين.... او... را كه بازي داد؟!...
كه آمد و تــو را با خود برد و شديد ما!
مي بيني
قصه ي عشقمان!
فاتحه ي دستور زبان را خوانده است...

 

خط زدن مـــن پـايــان من نيستــــ.....آغـــاز بي لياقتي توسـتــــ......!

 

دنياي عجيبي شده است ! 
براي دروغ هايمان خدا را قسم ميخوريم
 
و به حرف راست که ميرسيم مي شود جان تو ..!

 

نشسته ام
در کافه اي
بي تو
بي چاي
و بي لبخند!
تنها به اميد يک ميز دونفره
تا بيايي!!!!!!

 

کـوتـاه تــرين قصــه ي دنيـا
.
.
.
. . .رفــــــت

 

ما نسلي هستيم که
مهمترين حرف هاي زندگيمان را
نگفتيم
تايپ کرديم...!!

 

ميـداني،
گـاهي سـنگــدل تـريـن آدم دُنيـا هـم که بـاشي، يـک آن
يـاد کـسي روي قـفـسه سيـنه ات
ســنگــيني ميکــنــد
آنوقــت به طــور کـاملا غريزي،
نـفــس عميـقي ميکــِشي
تـا ســَنگ کـــوب نـَکـُني..!

 

يه چيزي که هيچ وقت فکرشُ نميکردم 
که به اين زودي بهش برسم
 
اين بود که تو اين سن بشينمُ گاهي ناخودآگاه
 
نفسهاي عميق از ته دل بکشم...
 
واسه کشيدنشون حالا زود بود ...!!!! خـــــيــــلي زود

 

بزن به سلامتي حرفهاي دلت که به کسي نگفتي....
بزن به سلامتي اينکه کوه درد بودي ولي دم نزدي.....
بزن به سلامتي تنهايي هات ولي تنهايي رو دوست نداشتي...
بزن به سلامتي آرزوهايي که نتونستي لمسشون کني.....
بزن به سلامتي عشقي که طالعش به اسمت نبود ولي هنوزهم دوسش داري....
بزن به سلامتي شبهايي که تو تنهاييهات گريه کردي ولي نميدونستي براي چي....
بزن به سلامتي دوست و آدمهايي که از پشت خنجر زدن...
هنوز مست نشدم نگاه مي کنم به انتهاي شيشه و آخرين پيکم
ولي هنوز حرف دارم

 

هوسه قهوه کردم
هوسه ديدنش
هوسه شنيدنه صداي خنده هاش
هوسه بوي تنش
هوس کردم عين قبل بغلم کنه
هوسه بوسيدنش
هوسه گذاشتن سرم رو شونه هاي مردونش
ديوونه دلم برات تنگ شده.....ميفهمي؟
چطوري طاقت بيارم بي انصاف؟
دلم ميخواد تمام دلتنگيامو بالا بيارم
نه گريه نميکنم..........
من بهت قول دادم گريه نکنم
  آرومم......