اس ام اس و جملات عاشقانه (سري 60)
ببيـن
مـن هم
مـثل خــيلي از عـاشـق ها
از تـو يـادگاري دارم
ولـي
يـادگاري مـن
با بـقيه فـرق دارد
يـادگاري مـن
از تـو
سيـنه اي پـُـر از درد اسـت ...
حـرفت که مـي شود با خـنده مي گويم :
يـادش بـخـير ، فــرامـوشـش کـردم ...
اما نـميدانـنـد هـــنوز هـم کـسي اشــتباه تـماس ميـگـيرد
سست مـيـشـوم که نـکند تـــــو بـاشـي ....
شـب است! کـلنجار مــيروم.....
با خـودم با دلـتنـگيهـــايم....
با قـلــبِ لِــه شـده ام...
با غُـــرورِ شـکسته ام....
سـراغش را بــگيرم.. ...
نــگيـرم..بــگيرم.. ...
نـگيـرم.....
نـزديکِ صـبح است.. ...
دل را بـه دريــا زدم.....
مـشـترکِ مـوردِ نــظر
در حــالِ مکـالمه مـيباشــد!!!!
آهــاي خــدااااااااااا
مـگه دنـيارو نــيافـريدي تـا بـنده هاتـو امتـحان کـني؟
نـيگا کـن خـيليا اينـجا دارن تـقلب ميـکنن.
بـعضـيا خيـلي راحـت دل ميـشکـونن.
بـعضـيا به گريــه کردن ما مـيخـندن
يه عـده خـيلي راحـت دروغ مـيگن.
بـعضـيا خـواب بــقيرو ميـگيرن ولـي خـودشون راحـت ميـخـوابن.
بـعضـيا با حـرفاشـون اشـک ادمـارو درمــيارن.
خــدايا پـس چـرا سـاکـتي؟
تـو هــیچ نقـطه ضـعفی نداشتی !!!!!!!
ولـی مـن داشتم!!!!
مـن عـاشـقت بودم ....
باید عـاشق باشی تا بـفهمی :
نـگاه سـرد یـعنی چـه ؟!
دسـت سـرد یـعنی چـه ... ؟
حـرف سـرد یـعنی چـه ؟!
در مـقابل دوستـت دارم گـفتنت ؛
سـکوت سـرد یـعنـی چـه ؟!
بایـد عاشـق بـاشی تـا بـفهمی گـرمای حـرف و نــگاه و
دسـتت ،
وقـتی به سـرمای او بـرخورد مـیکند ؛
چـگونه روزگــارت بـخـار مـیشود .
امـان از اين شـب هاي تـابـستان
که خـودت هم نـميداني چه مـرگت هـست
همه خـوابند و تو مـيمياني و برنامـه هاي تـکراري هـر شب
يـک سـکـوت
آهـنگـي تــلـخ
سـيگاري بـه دسـت
سـر درد هــاي دشـوار
خـيره شـدن بـه خـيابان و مـرور خـاطرات بـا دِسـِرِ پــوزخــند...!
هــي بـا تــــوام
مخــاطـب خـاص
يـا بــهت ميـرسَـم . ..
يـا نـِـمـيـزارَم کـسـي بــِـهـت بــرسـه ...
از تـمام شـاعراني که شـعر مـي گـفتند
يـک نـفر را مي شنـاختم
که شـعرهايش راقـورت مـي داد
به دکـتر از مـردي گـفتم
که غـزل هايش هـميشه در گلـويش گــيـر ميکند
و سـيگارش در دسـتانش پـير مي شـود
امـا ايـن روزهــا
دکـتر ها هـم حـال مـردي
با چــشماني بــاردار و
زبـاني يــائسه را
نمـي فهمند.
مــردي که عـادت مـاهــيانه اش ، روزانـه است.
جـدول حـل مي کنــم
« سخـت متلاشــي و از هم پاشيــده »
پنــج حرفــي !
با خــودم فکــر مي کنــم مـن چقـــدر « د ا غ ا ن » َ م...
آغاز کلام به نام او .